سفارش تبلیغ
صبا ویژن

*** عکس ها هم حرف میزنند ***
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

یکی از بچه ها تعریف میکرد که :

 

وسیله ای خریدم دوتا کارگر گرفتم برای حملش گفتن 40 تومان من هم چونه زدم کردمش 30 تومان
رفتیم ساختمان و توی هوای گرم بهمن ماه بندر وسیله ها رو بردیم بالا امدیم پایین و دست کردم جیبم سه تا ده تومانی دادم بهشون
یکی از کارگر ده تومان خودش برداشت بیست تومان داد به اون یکی
صداش کردم گفتم مگر شریک نیستید
گفت چرا ولی اون عیالواره احتیاجش بیشتر از منه
من هم برای این طبع بلندش دوباره ده تومان بهش دادم
تشکر کرد دست کرد جیبش و دوباره پنج هزار تومان داد به اون یکی و رفتن

داشتم فکر میکردم هیچ وقت نتونستم اینقدر بزرگوار و بخشنده باشم
نه من و نه خیلی های دیگه که خیلی ادعای تحصیلات و با کلاسیمون میشه ؟؟

 

--------------------------------------------------------------------------------------------

 العاقل یکفی باالاشاره

 


[ شنبه 91/11/28 ] [ 2:32 عصر ] [ ساردو ] [ نظرات () ]

 

چه رسم جالبی است   !!!
محبتت را میگذارند پای احتیاجت
صداقتت را میگذارند پای سادگیت
سکوتت را میگذارند پای نفهمیت
نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت
و وفاداریت را پای بی کسیت
و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تنهایی و بیکس و محتاج !!!

 


[ یکشنبه 91/11/22 ] [ 9:53 عصر ] [ ساردو ] [ نظرات () ]



در پاسخ به برخی ادعاهای مطرح شده در جلسه مجلس که گفته شد رئیس جمهور

مانع رسیدگی به تخلفات اطرافیانش می شود :


بخشی از سخنان رئیس جمهور در دیدار سه ساعته با تشکلها و فعالان دانشجویی :
« یک ماجرا پیش آمد راجع به معاون اول . آمدند به ما گفتند یک مدارکی هست
، می‌آوریم ببین . گفتم بسیار خوب بیاورید ببینیم . اگر سندی باشد اول
کسی که برخورد می‌کند من هستم . من با هیچ کس رفاقت ندارم . شما بدانید
والله ، والله اگر پسر من دستش را کج بگذارد ، با او شدیدتر برخورد
می‌کنم از کسانی که میلیاردی از بیت‌المال برده‌اند (تشویق دانشجویان) .
خود پسرم هم این را می‌داند .
گفتم بسیار خوب [ مدارک علیه معاون اول را ] بیاورید ما مخلص شما هستیم .
ما دنبال همچین چیزی هستیم . یک دفعه دیدم توسط مقامات مسئول در تریبون
عمومی گفتند ایشان برده ، خورده ، دزدیده ! بعد آمدند پیش من گفتند خب
حالا اجازه بدهید ببریمش ! گفتم شما که مجازات کردید دیگه ! آبروی یک نفر
بالاترین داشته اوست . شما در افکار عمومی آبرویش را بردید ، مجازات
کردید ، حالا می‌خواهید محاکمه کنید؟ اما اشکال ندارد ، محاکمه کنید
البته به یک شرط . گفتند شرط چیست ؟ گفتم شرط خیلی ساده است . ببرید ،
اگر اثبات کردید ایشان یک ریال سوء استفاده کرده من در تلویزیون از ملت
عذرخواهی می‌کنم و می‌گویم مردم ! من صلاحیت نمایندگی شما را ندارم که
کسی را کنار دست خودم گذاشته‌ام که یک ریال سوءاستفاده کرده اما اگر
نتوانستید اثبات کنید که یک ریال سوءاستفاده شده است – نمی‌گویم 20
میلیارد ، نمی‌گویم صد میلیون تومان ، بلکه یک ریال - اگر نتوانستید ، آن
کسی که ایشان را در افکار عمومی مجازات کرده ، او محاکمه شود . (تشویق
دانشجویان)

گفتند آقا اینکه نمی‌شود ، گفتم چرا نمی‌شود ؟ گفتم حرف من خلاف قانون

است ؟ گفتند نه . گفتم خلاف عدالت است ؟ گفتند نه . گفتم خود مقام معظم
رهبری می‌گوید من یک نفر مثل بقیه در برابر قانونم . خب وقتی قرار است
همه در برابر قانون برابر باشند ، خب برابر باشند ! بسم الله ببرید اگر
توانستید اثبات کنید نوش جانتان ! من مسئولیت را می‌پذیرم و از ملت
عذرخواهی می‌کنم . شما که مدعی هستید دستتان پر است . اما اگر نتوانستید
، آن کسی که اتهام زده برود در محضر قاضی‌ ای که خودش نصب کرده محاکمه
شود . نمی‌گویم قاضی‌ ای که من تعیین می‌کنم . نپذیرفتند! بعد هم گفتند
احمدی‌نژاد مانع رسیدگی است !
من مانع رسیدگی هستم؟
ما پای عدالت ایستاده‌ایم . ما اصلاً به خاطر این توی میدان آمدیم و الّا
به قول یکی از دانشجویان عزیز چه دردسری بود که کار راحت دانشگاهی را رها
کنیم ، بیاییم در معرض میلیاردها تیر آشکار و پنهان ! آمده‌ایم عدالت را
برپا کنیم . این به این معنی نیست که من می‌توانم عدالت را اعمال کنم .
آن بحث دیگری است . اما اینکه ما تا همه توان پای عدالت هستیم ، هستیم !


[ چهارشنبه 91/11/18 ] [ 9:47 عصر ] [ ساردو ] [ نظرات () ]

آدمهایی که امروز دوستت دارند و فردابدون هیچ توضیحی رهایت می کنند


آدمهایی که امروز پای درد دلت می نشینند و فردا بیرحمانه قضاوتت می کنند ...


آدمهایی که امروز لبخندشان را می بینی و فردا خشم و قهرشان ...


آدمهایی که امروزقدرشناس محبتت هستند و فردا طلبکار محبتت ...


آدمهایی که امروز با تعریف هایشان تو را به عرش می برند و فردا سخت بر زمینت می زنند ...


آدمهایی که مدام رنگ عوض می کنند ...


امروز سفیدند، فردا خاکستری، پس فردا سیاه ...


آدمهایی که فقط ظاهرا آدمند ...


چیزی هستند شبیه مداد رنگی های دوران بچگی مان !!


هر چه بخواهند می کشند ...


هر رنگ که بخواهند می زنند ...

 


[ چهارشنبه 91/11/18 ] [ 12:36 عصر ] [ ساردو ] [ نظرات () ]

دو طفل پولی پیدا کرده بودند دعوا داشتند و هریک ازان دو میخواست ان را تنها خود داشته باشد
بنا شد هر کدام دروغ بزرگتری گفت پول مال او باشد.
در همین اثنا کشیشی از آن حوالی می گذشت که متوجه قیل وقال ان دو کودک گردیده واز سبب ان پرسید؟
مسئله را با وی در میان نهادندوگفتند اینک هر کدام دروغی خواهیم گفت وتو انصاف بده دروغ کی بزرگتر است.
کشیش استغفار کنان گفت دروغ معصیت بزرگیست مرا که میبینیددر مدت شصت سالی که از عمرم گذشته هرگز دروغ نگفته ام.
آن دو طفل فورا پول را به او دادند وگفتند این پول تو را باشد که بزرگترین دروغ را تو گفتی.

 

گاهی اوقات ناخودآگاه و یا ناخواسته ، بزرگترین اشتباهات را مرتکب میشیم اما  حواسمون نیست....

گاهی اوقات فکر میکنیم در بهترین و صحیح ترین راه ممکن قدم گذاشتیم ... دریغ از ذره ای فکر.....



[ دوشنبه 91/11/16 ] [ 4:53 عصر ] [ ساردو ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب